شهرم اشباع شداز حُفره و چال/همه گویند شهر است، گویم ، مَحال
چهره ی شهر خراشیده به زخم/پای ما لنگ بِکَرد و دل ما را به مَلال
رو به هر سو که رویم گودالی است/گوئیا شُخم زدند،سال به سال
وقت کِشت رفت به سر ای شهردار/نیمه سال گذشت و رسید آخر سال
دردهای دلمان را بشنو ای مجری/گر توانی برسان دست مدیرش فی الحال
نوشته و ارسال شده به رادیو دنا یاسوج اسفند ۱۴۰۰
شهرم اشباع شداز حُفره و چال/همه گویند شهر است، گویم ، مَحال
چهره ی شهر خراشیده به زخم/پای ما لنگ بِکَرد و دل ما را به مَلال
رو به هر سو که رویم گودالی است/گوئیا شُخم زدند،سال به سال
وقت کِشت رفت به سر ای شهردار/نیمه سال گذشت و رسید آخر سال
دردهای دلمان را بشنو ای مجری/گر توانی برسان دست مدیرش فی الحال
نوشته و ارسال شده به رادیو دنا یاسوج اسفند ۱۴۰۰