بازار خودفروشیتقدیم به دلال کلاه به سر ۱)روزنامه نگاری در تمام دنیا یک کار اخلاق مدار است . به همین دلیل میثاق نامه اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری در تمام دنیا برای فعالیت در این شغل از اولویت بالایی برخوردار است. بر همین اساس روزنامه نگاری از اجزای جامعه مدنی برای نظارت و دروازه بانی […]
بازار خودفروشی تقدیم به دلال کلاه به سر
۱)روزنامه نگاری در تمام دنیا یک کار اخلاق مدار است . به همین دلیل میثاق نامه اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری در تمام دنیا برای فعالیت در این شغل از اولویت بالایی برخوردار است. بر همین اساس روزنامه نگاری از اجزای جامعه مدنی برای نظارت و دروازه بانی جامعه شکل گرفته تا بر قدرت رسمی نظارت مدام داشته باشد. اما در ایران به دلیل ضعف و نبود جامعه مدنی، روزنامه نگاری هم روز به روز نحیف تر و لاغر تر شده و قدرت بی نظارت و فربه تر شده است. عصر طلایی مطبوعات که از دوم خرداد اغاز شد و موج نویی از کنش مدنی روزنامه نگاری در ایران شکل گرفت با افول اصلاحات ، روزنامه نگاری نیز به حضیض رسید. بخشی از این به حضیض رفتن مطبوعات به دلیل شرایط سخت کار روزنامه نگاری و برخورد با روزنامه نگاران بود و بخش دیگر هم به عملکرد اصلاح طلبان بر می گشت که روزنامه ها را به ارگان احزاب سیاسی و جناح خود تبدیل کردند. نتیجه ی این وضعیت تضعیف گفتمان روزنامه نگاری مستقل و ازاد شد.این رویه در دولت احمدی نژاد شدت بیشتری گرفت و اینگفتمان را به طور کامل به محاق برد. در استان کهگیلویه و بویراحمد وضعیت به مراتب بد تر بود. روزنامه نگاران موج دوم خرداد اکثرن از اهالی سیاست بودند و هفته نامه ها بجای عضوی از نهاد جامعه مدنی به عضوی از نهاد دولت تبدیل شدند. در تغییر و تحولات مدیریتی دخالت کردند و به ابزارهای صعود و سقوط افراد در مناسب قدرت تبدیل شدند. به کلمات تجاوز شد و معامله مدلول تعامل شد، نقد از معنا تهی شد و روزنامه نگاری به بخشی از روابط عمومی نهادهای رسمی و ادارت کل تغییر ماهیت داد. این مهم ترین مشکل مطبوعات استانی بود که پیشینه رسانه ای قابل ذکری نداشت و این رویکرد از اغاز دهه ی هشتاد قوی شد و کم کم به یک سنت تبدیل و به سالها و دهه های بعد منتقل گردید. به همین دلیل کهگیلویه وبویراحمد در واقع ، شهر و استانی فاقد رسانه است. اما پر از نام و عنوان نشریه و سایت و کانال و … این فربه گی کمّی در واقع از غیاب واقعی رسانه حکایت دارد.
۲)خبرنگاری یک فعالیت ارزشمند است . فعالیتی مبتنی بر مسئولیت اخلاقی و مسئولیت اجتماعی. شجاعت می خواهد و یک وجدان بیدار و اگاه. در نتیجه غرور امیز است و دارای ارزش. متاسفانه همانطور که همه عرصه های ادبی، هنری، مدنی و سیاسی و … مملو از فعالین این عرصه ها شده اند. در روزنامه نگاری هم با این شدت استقبال ناشی از مد و یا معطوف به کسب پست و مسیر اشتغال روبرو هستیم. به همین دلیل در این عرصه با مواردی روبرو می شویم که با روح روزنامه نگاری در تضاد است. اما مسند امور در دست این اشخاص قرار گرفته و روزنامه نگاری متاسفانه متاثر از این وضعیت نحیف و لاغر و در وشرایط نامناسبی است. ۳)بگوییم که حرام است /اما مانند قارچ از فراز دیوارهامان بر می خیزد/ آن گونه/ که جای گندم و گل سرخ را تنگ کرده است/ همین/( منوچهر آتشي) دروغ يكي از اركان مهم در فروپاشی جامعه است. گاهی حجم دروغ چنان بزرگ است كه حقيقت در آن مفقود مي شود وشجاعت بيان راستي از بين مي رود. گفتمان دروغ ، بنيادهای اخلاقی و ارزش های انسانی را مي زدايد آنچنان كه يك فاجعه ی بزرگ به يك عمل قهرمانانه تبديل می شود و يك عمل قهرمانانه به يك خيانت مبدل می گردد. رسانه ها در جهان فعلی مهمترین عامل زایش و بسط گفتمان دروغ به حساب می آیند و می توانند بیش از هر پدیده دیگری به گسست بنیان های معنوی و در نهایت فروپاشی اخلاقی جامعه منجر شود. ۴).ویلیام تکری نویسنده شهیر انگلیسی رمان درخشانی دارد به نام بازار خودفروشی که به توصیف انگلستان عصر ویکتوریایی قرن نوزده میلادی می پردازد. بازار خودفروشی روایت آدم های درجه دهمی است که همواره در کارند و تلاش می کنند به هرقیمتی شده به درجه نهم برسند! و در این راه از گفتن هیچ دروغی ابایی ندارند. حالا حکایت ماست و به اصطلاح روزنامه نگارانی که نه الفبای روزنامه نگاری را می دانند ونه درک صحیحی از رسانه دارند. حتی در فهم حداقلی آنها از ادبیات فارسی هم تردید های جدی وجود دارد. هدف اصلی شان ارتزاق از این راه به هر قیمتی است.اما شیوه گرو کشی شان آنقدر نخ نما و کهنه است که نیاز به فهم وتحلیل آنچنانی ندارد. ابتدا از در دوستی وارد می شوند و خود را دوست و همراه مدیران نشان می دهند و با بزرگنمایی خود و رسانه شان٫ درخواست های مالی و غیر مالی خود (از قبیل جذب نیرو ٫جابه جایی نیرو٫درخواست پست مدیریتی برای خویشاوندان و نزدیکان و…..) را ارائه می کنند. اگر به هدف خود رسیدند که حمایت ها و رپرتاژ نویسی هاشان ادامه پیدا می کند و گرنه آن مدیر را به گوشه رینگ می برند و با انواع خبرهای کذب و توهین ها و مغلطه ها او را وادار به تسلیم می کنند. یکی از مهترین این سایت ها همانی است که به تعبیر درست یکی از مقامات قضایی سابق به آشغالدانی………معروف است . این سایت که علاوه بر شیوه مذکور سالها یکه تاز عرصه انتخابات در استان بود و با شیوه های ها مختلف از کاندیداها باج خواهی می کرد در سال ۹۸ اسفند تلخی را پشت سر گذاشت. دیگر همگان ماهیت این آشغالدانی معروف را شناخته بودند و تقاضاهای وپیشنهادهایش وقعی نمی گذاشتند. واینگونه بود که دلال معروف وکلاه به سر مطبوعات برای جبران رویاهای مالی از دست رفته اش دست به کار شد و این بار با حرص و ولع بیشتری سراغ مدیران رفت.اما این بار او به کاهدان زده بود. نه کلانتری و معاونینش حاضر بودند از مواضع درست شان عدول کنند نه یزدان پناه همچون اسلافش اهل مماشات و باج دادن بود.
حالا دلال کلاه به سر ومشاورین ونویسندگان پر مدعایش مانده اند وحجمی از دروغ و لجن پراکنی که فضای رسانه ای استان را مسموم کرده است. او حتی در روزهای آخر دولت تدبیر امید نیز عادتمالوف خود را رها نکرده است و می خواهد به نحوی خود و زباله دانی اش را مهم جلوه دهد و بعد ها بگوید دیدید که من چقدر در تغییر مدیران نقش داشتم ؟!غافل از اینکه حتی کودکان هم دیگر می دانند تغییرات مدیران به تبع تغییر دولت ها از صدر تا ذیل امری طبیعی و مرسوم است. وحالا نوبت مسئولین دستگاه قضاست که با سرعت و قدرت ورود کنند و بیش از این به آمد نیوزهای بومی اجازه لجن پراکنی و توهین وتشویش اذهان عمومی را ندهند. و البته عیان شدن حامیان مالی ومعنوی این دلالان ورود دستگاه های امنیتی را نیز طلب می کند…حامیانی که نقش مشتریان دست به نقد این بازار خودفروشی را دارند و به فرورفتن دلالان رسانه ای در این منجلاب خودساخته کمک می کنند. این نوشتار را با شعر حضرت حافظ به پایان می برمکه فرموده:
در راه ما شکسته دلی می خرند وبس بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است. مانا