فقیهی کت و شلواری، اندیشمندی خوش فکر و خوشنویسی زبردست که به دلیل برخی موضع گیریها و رفتارهای ساختارشکنانه به خصوص بعد از ظهور فرقه بابیه به دست سیدمحمدعلی باب، متهم به بهاییت شد. او در نقد مشروطه خواهان قدرت طلب گفت: «ملیون بر دو قِسمند. یک قِسم اشخاصی هستند غیر رسمی به نام آقا […]
فقیهی کت و شلواری، اندیشمندی خوش فکر و خوشنویسی زبردست که به دلیل برخی موضع گیریها و رفتارهای ساختارشکنانه به خصوص بعد از ظهور فرقه بابیه به دست سیدمحمدعلی باب، متهم به بهاییت شد. او در نقد مشروطه خواهان قدرت طلب گفت: «ملیون بر دو قِسمند. یک قِسم اشخاصی هستند غیر رسمی به نام آقا و آقازاده. سردسته مشروطه چی، حزب ساز، وزیر تراش، کابینه آور و کابینه انداز. این جمع در هر کار دخالت کرده برای این و آن واسطه شغل شده مداخل و معاش میکنند.»
به گزارش خبر جنوب فارس به نقل از ایسنا، امروز چهارم آبان ماه هشتاد و دومین سالگرد درگذشت میرزا سیدیحیی دولت آبادی در سال ۱۳۱۸ شمسی است. سید یحیی کیست؟ سید یحیی در تاریخ ۱۹ دی ۱۲۴۱ از سید هادی معروف به حاج میرزا سید هادی و خاتمه بیگم در دولت آباد اصفهان متولد شد. پدرش از روحانیون سرشناس دولت آباد در عصر ناصری و مظفری بود که اصالت شوشتری داشت. او یک برادر به نام علی محمد و یک خواهر به نام صدیقه داشت. او در توصیف خود آورده است: پدرم از روحانیان و از دانشمندان بزرگ معروف ایران و از نوادگان سید نورالله حسینی مرعشی شوشتری معروف به قاضی نورالله شوشتری ملقب به شهید ثالث از علمای شیعه عهد صفوی بود. … جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمد و در دولتآبادِ بُرخوار که به دو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان واقع است، اقامت گزید و کتاب «غینة العابدین» را در اخبار و آثار دیانت اسلامی امامی مشتمل بر ۱۲ جلد تالیف کرد. … پدرم در ابتدا برای تحصیل در شهر اصفهان اقامت داشت، گاهی به دولت آباد رفت و آمد داشت. پس از آنکه از تحصیلات معمول آن عهد فراغت یافت، با سلسله میرمحمد صادق واعظ که در محله بیدآباد اصفهان ساکن بودند، وصلت نمود و مادرم از طرف پدر، از آن سلسله و از طرف مادر، نوه ملا علی بن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی فیلسوف و عالم اسلامی قرون ۱۲ و ۱۳ هجری قمری است که در عصر خود، اول حکیمِ متشرع بود. من تا سال ۱۲۷۱ شمسی که ۳۰ سال قمری از عمرم گذشت و شروع به نگارش کتابی در شرح حال خودم کردم، پدرم پنج پسر و یک دختر داشت ،البته پسر ششمی هم داشت که در ۶ سالگی وفات کرد. من پسر دوم هستم که در ۱۹ دی ۱۲۴۱ شمسی مصادف با روز جمعه ۱۸ رجب سال ۱۲۹۷ قمری در دولت آباد متولد شدم. از پنج سالگی مرا به تحصیل خط و سواد واداشتند. به این ترتیب که تا مدتی نزد زنهایی که عبارت ساده میتوانستند بخوانند و قرآن را از روی عقیده مذهبی به زحمت فرا میگرفتند و اغلب از نوشتن محروم بودند، عمرم را صرف کردم بیآنکه بدانم از آنها چه آموختهام. از این قبیل زنها در شهرها بیشتر و در دهات کمتر یافت میشد. شغلشان پرستاری کودکان در خانه خودشان و یا در خانههای محترمین بود. … به هر صورت این مدت را نمیتوانم جزو دوره تحصیلم شمارش کنم، تا هفت ساله میشوم، پدرم، من و برادر بزرگم را که آن وقت ۹ ساله بود جداً به تحصیل وا داشت. …