دوباره آمدم!مرا که میشناسید؟ارامم، اسمم آرام است،خودم را نمیدانم!همانم که دیروز در پی یافتن تکه ای چمن،نزدیک بود دار وفانی را وداع بگویم! البته خدا نکند! متاسفانه باید بگویم دیروز آنقدرعجله کردم که دفتر شعرم را زیر درخت ،در چمن های خسته جا گذاشته ام،بهتراست باهم برویم،شاید چشمم به جمالش روشن شد! گفتید نمی آیید؟؟مگر […]
دوباره آمدم!مرا که میشناسید؟ارامم، اسمم آرام است،خودم را نمیدانم!همانم که دیروز در پی یافتن تکه ای چمن،نزدیک بود دار وفانی را وداع بگویم! البته خدا نکند! متاسفانه باید بگویم دیروز آنقدرعجله کردم که دفتر شعرم را زیر درخت ،در چمن های خسته جا گذاشته ام،بهتراست باهم برویم،شاید چشمم به جمالش روشن شد! گفتید نمی آیید؟؟مگر دست خودتان است،به زور میبرمتان!اما لطفا موارد ایمنی را رعایت کنید،دستکش و پوتین ایمنی بپوشید،راستی باید داس هم داشته باشیم! من که آماده ام،منتظرم یک تاکسی لطف کند،بایستد و مرا هم تا جایی باخودش حمل بنماید! حدس میزنم این یکی دیگر بایستد، بله… الحمدالله که انگار پیداشد،یک نفرشان ایستاد!! اما هرکاری میکنم درِ ماشین عزیزتر ازجان، باز نمیشود!!!راننده در را از کنار صندلی عقب خودش،باز میکند و من هم که گیر درمیان رو در بایستی، خودتان باید بدانید دیگر،بسیارخجالتی، مجبورم دور ماشین بگردم و سوارشوم!!! خودم را کنار شیشه میچپانم،افتاب تندی ست انگار با عرق دوش گرفته ام..صدحیف که آمدم و صد حیف که شیشه پایین نمی آید!!!راننده کمی جلوتر دو خانم و سه بچه را سوار میکند!تازه دومرد هم صندلی جلوترهم دراغوش هم،کمی متمایل به عاشقانه نشسته بودند! یک لحظه شک کردم پراید است یا اتوبوس مش غلام!راه فرار که نمانده بود،در هم باز نمیشد،دیدم راننده میگوید خانم شما باید از این سه بچه حداقل پول کرایه یک نفرشان را حساب کنید،اما خانم توپش پر میشود مگر بچه ها چقد جا میگیرند؟ روی پاهایمان نشسته اند!چرا میخواهی پول حرام بخوری من پول اضافه نمیدهم!همینجا بایستید،پیاده میشوم!و باهم بحث میکنند و راننده پیاده شان میکند،بی راه هم نمیگفت مگر بچه ها آدم نبودند! اما خودمانیم یک پراید جای پنج نفر است یانه تا؟؟؟ اخرش راننده با عصبانیت گفت بچه که می اورید،یارانه شان راهم که میخورید،کرایه شان را هم نمی دهید؟ از ترس سکته کرده بودم،پایش را روی گاز گذاشته بود،و صدای تق تقی بلند شده بود!!! بین خودمان بماند،الله وکیلی چندرغاز یارانه هم شد پول؟ پول یک کیلو تخم مرغ هم نمیشود…چقدر خنده دار…هرچند راننده گاهی هم بیراه نمیگفت! این بحث ها یک طرف،این چاله چوله های خیابان که دل و روده ام را یکی کردند هم یک طرف! ازبس سرم به سقف خورد میترسم ضربه مغزی شده باشم! خلاصه کار، باورتان نمیشود،رسیدم!ان هم فکرکنم سالم!! راننده گفت پول خورد ندارم،ترسیدم مورد عنایات قرار بگیرم ،گفتم باشه مشکلی نیست ولی زیر لب حلالش نکردم!نخندید لطفا،اخر پولم را خورد،حقم را برد!فکر کنم زورش فقط به من بی زبان رسید،میخواست کرایه ان هارا هم ازمن بگیرد.بگذریم! حالا که رسیدیم جا دارد دوباره زمین را ببوسم، با احتیاط سمت فضای سبزمان میروم!زیرهمان درخت که فرصت نشد نشانش دهم تاشماهم فیض ببرید. فکرنکنم کسی از اینجا رد بشود،زین بابت خدارا شاکرم،که دفترم هنوز سرجایش مانده!!از خوبی های پارک های ناکارامد همین است!!!خیلی عجیب است، تا دیروز که یادم هست دفترم کرم رنگ بود نمیدانم چرا حالا سبز رنگ شده…بادقت نگاه میکنم،نزدیک است سرم گیج برود!این همه شته سبز رنگ اینجا چه میکند؟؟ جنگل است یا فضای سبز،نمیدانم!اخر جانم به قربانتان،نمیخواهید یک نفر را بفرستید اینجا سم پاشی کند؟ یا میخواهید خودم سم به خورد خود بدهم از دستتان راحت شوم!بهتراست دفتر بیچاره ام را بتکانم و به کارم برسم! داس را بر میدارم و علف های هرزش را که بیش از چمن دل را میزنند، میبرم،میخواهم همه را جمع کنم و به گاو داری بفروشم!اضافه اش را هم صادر کنم! اما بهتر است عکسی داشته باشم شاید یک روز بخواهم شورا بشوم!!! به به چقد این فضا طولانیست،الحق و الانصاف که کنار رودخانه بشار تا ان پایین را شهردارمان خوب پارک ساخته،هرچند سیل پاینش را خراب کرده ولی مهم نیست! باید راه بیاییم دیگر…انگار باید عادت کنیم که تنها فضا همینجاست…اخر کسی نیست بگوید آقا جان مگرجای دیگری نیست؟ این همه راه باید بیاییم اینجا که چه شود؟؟که در خیابان های خیلی سالم دل و روده مان یکی شود؟؟فکر کنم خود رودخانه از بس مارا دید خسته شد،لطفا کمی خلاقیت به خرج دهید،جاهای دیگری هم هست!!! همه را یک جا گذاشته اید نمیگویید ما از ذوق میمیریم؟؟؟هی وایِ من،که دلم خون است… فعلا که خارها و علف های هرز را کمی با داس بریده ام،خیلی خسته ام و دارد شب میشود،آن هارا روی دوش میگذارم،از خودم عکس میگیرم،زیرش مینویسم خدمت برای مردم،پیشرفت حق شماست! کاندید شورای شهر ۱۴۰۴ آرام🥺 به قلم اعظم اسلام پناه نویسنده خبر جنوب فارس
اصلا شما گیر دادید به اقای شهردار اون بیچاره که خودش هم چیزی تو دستش نیست باید از چند نفر از حامیانش در شورا اجازه بگیرد.